آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان ی دنیاچشم انتظاری بهار زندگی من هم گذشت
دلم میخواهد شب باشد، من باشم و تو ...
به خیالم تو خواب باشی ...
نگاهت کنم، آرام ببوسمت... نوازشت کنم... و آرام بگویم دوستت دارم ... و تمام حرفهای دلم را که وقتی نگاهم میکنی نمیتوانم بگویم عاشقانه نجوا کنم... و تو در سکوت بشنوی و از عشقم سر کیف شوی ، اما چشمانت را باز نکنی و به خیالم خواب باشی... ! من هم به خیالت ندانستم که بیداری...!
شنبه 4 مهر 1394برچسب:, :: 14:14 :: نويسنده : غریبه
انگار خدا در " صدایت " کدئین تزریق کرده.. با من که حرف میزنی دردهایم را تسکین می دهی...!
شنبه 4 مهر 1394برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : غریبه
|